ای سرنوشت از تو کجا مي توان گريخت من راه آشيان خود از ياد برده ام يکدم مرا به حال خود رها مکن با من تلاش کن که بدانم نمرده ام
خنده بر لب میزنم تا كس نداند راز من ، وگرنه این دنیا كه ما دیدیم خندیدن نداشت
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی
welcome